ناراحتی مامانی
دیشب مامانی یه کمی دلش گرفت و گریه کرد
.عسل من هم ناراحت شد اومد کنار من دراز کشید اشکای مامان رو پاک میکرد.اخه عزیزم تورو چه به ناز کردن مامانی با این سن کمت.جیگر من هم با مامان گریه میکردومرتب میگفت مامانی خیلی دوست دارم.بعدش هم شام نخورده خوابید.خیلی ناراحت شدم اخه پسر کوچولوی من با ناراحتی خوابید
منو ببخش مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی