عرفانعرفان، تا این لحظه: 20 سال و 9 روز سن داره

پرنده کوچک خوشبختی

عیدقربان مبارک

1391/8/5 21:16
نویسنده : مامان عرفان
169 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای عزیز

خیلی وقته واسه گل پسرم چیزی ننوشتمخجالتامروز میخوام خاطره عید رو براش بنویسم.امروز صبح من یعنی مامانی و بابایی و عرفان رفتیم خونه مادر جون.ظهر خونه خاله ی مامانی که تازه از بیمارستان مرخص شده بود رفتیم.ناهار هم رفتیم خونه دایی محمد.بعد از ناهار به همراه اقاجون مادرجون وخاله جون رفتیم جنگل کباب خورون.اونجا خیلی تمشک داشت.کلی تمشک خوردیمخوشمزهیه سنگ یزرگ اونجا بود که بابایی جیگرمو به زور گذاشت روی سنگ .خیلی میترسیداسترسدادو بیداد میکرد تا بیاد پایین اما واسه پایین اومدن هم میترسید.سه نفری  اقاجون مادرجون بابایی پاهاشو کشیدن اوردنش پایین قهقههحسابی بچه به این بزرگی گریه کرد. من هم ازش فیلم گرفتم تا بزرگ شد ببینه که مثل نی نی کوچولوها چطور اشک میریختگریه تازه از این که من ازش فیلم گرفتم ناراحت شد و کلی مامانی رو دنبال کرد.القصه بعد ای جریان جشن کباب خورون بود وبعدش رفتیم کنار رودخونه.و بعد از خوشگذرونی همگی با هم برگشتیم.

روز خوبی بو خیلی خوش  گذشتلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

باران قلنبه
5 آبان 91 21:57
عیدتون مبارکککککک
سیدمهدی
14 آذر 91 16:22
سلام . یه خبر داغ دارم اگه از نت خرید میکنید مثل خرید کارت شارژ پیشنهاد میکنم این پست ام رو بخونی