صبح بخیر
سلام دوستان
امروز صبح وقتی عرفان چشاشو واکرد شروع کرد به خوندن شعر
مامانی تعجب کرد برا همین گفتم تا یادش نرفته بیام اینجا براش بنویسم
باز دوباره صبح شده خورشید برپاشده کی میدونه امروز چی میشه خوشبختی روبرا میشه
خوشبختی هیچ وقت خسته نمیشه راه میره و وای نمیسته اگه یه وقت وایسته
دنیا به اخر میرسه کار ما هم به اخر میرسه
یکی دیگه هم خونده گوش کنین
خورشید زیبا طلوع کرده ابرا کنار خورشید اومدن جای خوشید رو گرفتن هوا کم کم داره سیاه میشه
فکر کنم داره بارون میاد بارون داره قطره قطره میاد اره بارون داره ادامه پیدا میکنه
معلوم نیست کی وای میسته شب شده دیگه دیگه داره نیمه شب میشه
کرمهای شب تاب میتابن ماه نورش تا اینجا هم رسیده
به نظر من که قشنگ بود شما چی فکر میکنین؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی